ناخن گرفته

لغت نامه دهخدا

ناخن گرفته. [ خ ُ ن ِ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] ( ترکیب وصفی، اِمرکب ) ناخنی که سرش را چیده باشند. ( آنندراج ). ناخن کوتاه شده. ناخنی که آن را چیده و کوتاه کرده اند:
بی یاوری چه کار گشاید ز دست کس
از ناخن گرفته گره وا نمی شود.میریحیی کاشانی ( از آنندراج ).- ناخن گرفته کسی نشدن؛ قابل مقایسه با او نبودن.در برابر او پست و بی قدر بودن.

فرهنگ فارسی

ناخنی که سرش را چیده باشند ناخن کوتاه شده.

جمله سازی با ناخن گرفته

این دارو یک راه حل موضعی برای درمان عفونت ناخن پا است. ممکن است درمان‌های سیستمیک مؤثرتر در نظر گرفته شوند.
مساءله 5 - برطرف كردن چرك زير ناخن ها واجب نيست مگر در صورتى كه زيرچرك جزء ظاهر انگشت شمرده شود همچنانكه اگرناخن ها را گرفته باشد وزير آن ظاهرشود بايد قبل از وضوء چرك آنرا پاك كنند.
مشهودترین قسمت ناخن، صفحه آن است. این قسمت بر روی بستر ناخن که یک ناحیه غنی از رگ‌های خونی است قرار گرفته‌است.
گزارش کالبد شکافی و نتایج آن نیز مورد سؤال قرار گرفته است. به عنوان مثال، نتایج کیت تجاوز و کیت ناخن منتشر نشده است. همچنین جمع شدن خون در ناحیه مقعد لم به ثبت
لازم است ذکر شود ممکن است پس از بهبود، به تدریج ناخن‌های دست یا پا دچار شکست و نهایتاً جدا شوند. البته این موضوع جای نگرانی ندارد. زیرا مجدد ناخن‌های جدید شکل گرفته و جای ناخن‌های قبلی را می‌گیرد. در این زمان نیز حفظ بهداشت فردی ضروری می‌باشد.