مدیح گوئی

لغت نامه دهخدا

مدیح گوئی. [ م َ ] ( حامص مرکب ) مدح. ثنا. عمل مدیح گوی.

جمله سازی با مدیح گوئی

💡 کلک گوهر سلک جان بخش حبیب اندر مدیح از دم روح القدس گوئی موید ساختند

💡 چون سرانداز کند در سپه غم گوئی خنجر شاه سر انداز مدیح اندوز است

💡 زخدای و احمد آشفته مدیح حیدر آمد تو بوصف او چه گوئی بزبان بیزبانی