ماضی بن

لغت نامه دهخدا

ماضی بن. [ ب ُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان ژاوه است که در بخش زراب شهرستان سنندج واقع است و 400 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان سنندج است

جمله سازی با ماضی بن

حال آن خوش که پی ماضی و مستقبل نیست نی مه و سالی و نی صبح و مسایی دارد
بیار آن می که ما را تو بدان بفریفتی ز اول که جان را می‌کند فارغ ز هر ماضی و مستقبل
ماضی نقلی: اُفتاذَم (—َ کشیده a:)، اَفتاذَی، اُفتاذِ، اُفتاذَیم، اُفتاذَیت، اُفتاذَن
ندارد هستی‌ام غیر ازعدم مستقبل و ماضی چو دریا هر طرف در خاک می‌غلتد کنار من
ماضی از مستقبل این انجمن پر می‌زند آنچه پیش چشم می‌آرند از دل برده‌اند
ایا راضی ز تو در خُلد جان خواجهٔ ماضی نژاد او سر ملک است و آن سر را تویی افسر