واژه کوم در متون فارسی و عربی معانی متعدد و متنوعی دارد که بسته به زمینه کاربرد آن متفاوت است. یکی از کاربردهای اصلی آن در متون کهن، اشاره به گله شتران یا گلهای از حیوانات اهلی است. در این معنا، کوم به جمع و گردآمدن شتران گفته میشود و در منابعی مانند منتهیالارب و اقرب الموارد به کار رفته است. این واژه در جمع «اکوام» نیز آمده و برای توصیف ترتیب و نظم گلهها در محیطهای کویری و زندگی عشایری استفاده میشده است.
در کاربرد دیگر، این واژه نام گیاهی خوشبو است که در منابع طب سنتی و فرهنگهای لغوی مانند برهان قاطع، جهانگیری و ناظم الاطباء ذکر شده است. این گیاه که به نام اذخر نیز شناخته میشود، در کنار آبها و حوضها میروید و گاهی در زمینهای شیارکرده با ریشهای شبیه نی یافت میشود. کوم در این معنا نه تنها کاربرد دارویی داشته بلکه در متون ادبی و شعری نیز برای توصیف زیبایی و خوشبویی سبزه و گیاهان کنار آب به کار رفته است.
معنای سوم و کمتر رایج واژه، به گریبان یا سر به کوم فراکردن مربوط میشود که در برخی متون پشتو و هروی به کار رفته است. علاوه بر این، در منابع پزشکی و عربی، این واژه گاهی به معنای عمل جنسی یا برجستن نریان بر مادیان نیز آمده که در متون قدیمی مانند منتهیالارب و ناظم الاطباء ضبط شده است. به این ترتیب، این کلمه واژهای چندوجهی است که بسته به متن میتواند جمع شتران، گیاه خوشبو، سبزه کنار آب یا عمل برجستن باشد، و کاربرد آن در هر متن باید با توجه به زمینه و نوع اثر مشخص شود.