لوح پا

لغت نامه دهخدا

لوح پا. [ ل َ / لُو ح ِ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) پاافشار و آن دو تخته کوچک باشد که بافندگان و جولاهگان چون پای راست بر یکی افشارند نیمی از رشته ها پایین رود و چون پای چپ را بر دیگری افشارند نیم دیگر. ( برهان ):
به لوح پای و به پاچال و قرقره و بکره
به نایژه به مکوک و به تار و پود ثیاب.خاقانی.

جمله سازی با لوح پا

و ديگر اين كلمه الحادية عشر تذكير عشر حجارى شده است كه موجب شكست ودونيمه شدن لوح شده است و عبارت وصل الى اللّه حدالاستباق، و تدوالاتاد والعمادالضاد در شلارف از بين رفتن است. (38)
ز لوح سینه من نقش هر دو عالم شست دگر چه نقش زند تا بر آب درویشی
استفاده از این‌گونه لوح‌ها از سال ۱۹۹۷ میلادی رواج پیدا کرد.
در نوامبر ۲۰۱۴ در پارلمان اونتاریو از او به عنوان فعال در بخش مدیای جامعه ایرانیان کانادا قدردانی شد و لوح افتخار دریافت کرد.
گفتا « ز سر یک تو باور کجا کنی تو ؟ طفلی و دَرسَت ابجد، برگیر لوح و می‌خوان »
بر لوح دلم نقش خیال تو مصور بر صفحه جان از خط و خال تو نشانست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
جوز یعنی چه؟
جوز یعنی چه؟
خفت یعنی چه؟
خفت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز