لغت نامه دهخدا
فرخ دیلمی. [ ف َرْ رُ خ ِ دَ ل َ ] ( اِخ ) یکی از چهار تنی است که فضل بن سهل ذوالریاستین وزیر مأمون را در گرمابه کشتند. ( از حبیب السیر چ سنگی تهران ج 1 ص 288 ). رجوع به ذوالریاستین شود.
فرخ دیلمی. [ ف َرْ رُ خ ِ دَ ل َ ] ( اِخ ) یکی از چهار تنی است که فضل بن سهل ذوالریاستین وزیر مأمون را در گرمابه کشتند. ( از حبیب السیر چ سنگی تهران ج 1 ص 288 ). رجوع به ذوالریاستین شود.
یکی از چهار تنی ست که فضل بن سهل ذوالریاستین وزیر مامون را در گرمابه کشتند.
💡 اسپهبد فرخان بزرگ فرزند دابویه از این خاندان به طبرستان آمد و بنیاد شهر ساری را نهاده و ساری را تختگاه خود نمود و طبرستان را از یورش ترکان از سوی شرق و تهاجم دیلمیان از سوی غرب مستحکم نموده و و قلمرو خود را تا نیشابور در خراسان گسترش داد و در ساری سکههایی بنام طبرستان و به رسم شاهان ساسانی و به خط پهلوی ضرب مینمود.
💡 اسپهبد فرخان بزرگ فرزند دابویه از این خاندان به طبرستان آمد و بنیاد شهر ساری را نهاده و ساری را تختگاه خود نمود و طبرستان را از یورش ترکان از سوی شرق و تهاجم دیلمیان از سوی غرب مستحکم نموده و و قلمرو خود را تا نیشابور در خراسان گسترش داد و در ساری سکههایی بنام طبرستان و به رسم شاهان ساسانی و به خط پهلوی ضرب مینمود.