در عرصهی علوم نظامی، فرایند انتخاب اهداف، یکی از ارکان اساسی برنامهریزی عملیاتی بهشمار میرود. این فرایند مستلزم شناسایی، اولویتبندی و گزینش اهدافی است که دارای بیشترین اهمیت راهبردی و تاکتیکی برای موفقیت در صحنهی نبرد میباشند. در این مرحله، تحلیلگران با در نظر گرفتن عواملی همچون ارزش ذاتی هدف، تهدیداتی که متوجه نیروهای خودی میکند و تأثیر آن بر روند کلی عملیات، اقدام به تصمیمگیری مینمایند. دقت و صحت در این مرحله، نقش تعیینکنندهای در تعیین مسیر آتی مأموریت دارد.
پس از تثبیت اهداف، نوبت به تطبیق پاسخهای مناسب با هر یک از آنها میرسد. این تطابق میبایست با در نظر گرفتن دقیق نیازمندیهای عملیاتی و همچنین توانمندیهای در دسترس نیروی خودی صورت پذیرد. نیازمندیها میتوانند شامل میزان خسارت مورد نظر، محدودیتهای زمانی، قوانین درگیری و ملاحظات سیاسی باشند. از سوی دیگر، توانمندیها نیز طیف وسیعی از امکانات از جمله نوع تسلیحات، پرسنل آموزشدیده، قابلیتهای اطلاعاتی، نظارتی و اکتشافی را در بر میگیرد. هدف نهایی، دستیابی به حداکثر اثرگذاری با بهکارگیری بهینهترین و کارآمدترین منابع ممکن است.
در نهایت، این فرایند یک چرخهی پویا و مستمر است که نیازمند بازبینی و بهروزرسانی مداوم میباشد. تغییر در شرایط میدان نبرد، ظهور اطلاعات جدید یا کاهش و افزایش توانمندیها میتواند موجب بازنگری در اولویتهای هدفگیری و پاسخهای منتخب گردد. بنابراین، انعطافپذیری و توانایی تطبیق سریع با شرایط متغیر، از ویژگیهای بارز یک سیستم برنامهریزی عملیاتی موفق محسوب میشود که تضمین میکند اقدامات نظامی همواره در راستای دستیابی به اهداف کلان با بیشترین کارایی ممکن هدایت شوند.