لغت نامه دهخدا
شوخ رنگ. [ رَ ] ( ص مرکب ) هر چیز که رنگ آن روشن و تابدار باشد. ( ناظم الاطباء ).
شوخ رنگ. [ رَ ] ( ص مرکب ) هر چیز که رنگ آن روشن و تابدار باشد. ( ناظم الاطباء ).
هر چیز که رنگ آن روشن و تابدار باشد
💡 کنم از هر نگاهت مستی دیگر چه بزمست این کسی صد رنگ می ای شوخ در ساغر نمیدارد
💡 بیدل ازخویش به جز نفی چه اثباتکنیم رنگ را شوخی پرواز همان پر شکنیست
💡 به شوخی گردشی از چشم تصویرم نمیآید که من در خانهٔ نقاش پیش از رنگ گردیدم
💡 محمد بهمنبیگی در خاطرات آموزشی خود لزوم بنا نهادن این بنیاد و چشمانداز خود از آیندهٔ آن مینویسد: «بانوی بافنده و صورتگر قشقایی، با آنهمه تنگدستی و آوارگی رنگهای شاد، نقشهای شوخ و طرحهای پرطراوت را دوست میدارد.
💡 زیارتگاه آیین ادب شوخی نمیخواهد به رنگ سایه باید پای در دامن خرامیدن