شن بچه

لغت نامه دهخدا

شن بچه. [ شَم ْ ب َ چ ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان بهمئی بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. سکنه آن 100 تن. آب از چشمه و چاه. محصول آن غلات، پشم و لبنیات. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

جمله سازی با شن بچه

درمان این مرحله به اینکه آیا می‌خواهید قادر به بچه‌دار شدن باشید یا نه بستگی دارد.
دید ایدوست که از سنگدلیهای فلک جان شیرین بچه شکل از بر فرهاد برفت
آن دو گفتند: بزرگان مهاجران را كنار بگذاريم و كار را به دست بچه يتيمان بسپاريم؟!
کسی شکر خداوندی که او را بنده‌ای بخشد که او از خاک خرما کرد داند خود بچه گزارد؟
کاب، که به‌عنوان "تویی" ترین گروه یاد می‌شود، یک ترکیب سه‌نفره دخترانه از ونکوور بود که در پیژامه آهنگ می‌خواندند و متن‌های آنها بچه‌گانه بود.
نبود بسوز عاشق دل مدعی ندانم که ببزم یار خود را بچه اعتبار گیرد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
میلف یعنی چه؟
میلف یعنی چه؟
کون کردن یعنی چه؟
کون کردن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز