سوزن گرم کن
جمله سازی با سوزن گرم کن
گرم کن ای شیر تک چند گریزی چو سگ جلوه کن ای ماه رو چند کنی روی پوش
تا بکی در چاه کنعان اسیر و دردمند گرم کن ای یوسف مصری زنو بازار خویش
گرم کن هنگامه افسردگان خاک را تا سرت گرم است چون خورشید از جام نشاط
ترک حیا و شرم کن پشت مراد گرم کن پشت من و پناه من خویش من و تبار من
عشق ما پرتو ندارد ما چراغ مردهایم گرم کن هنگامهٔ دیگر که ما افسردهایم