سواد داشتن

لغت نامه دهخدا

سواد داشتن. [ س َ ت َ ] ( مص مرکب ) ملکه خواندن و نوشتن داشتن و با علم بودن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

ملکه خواندن و نوشتن داشتن و با علم بودن

جمله سازی با سواد داشتن

وقوف نسبت به هویت تاریخی خود، تنها به پاسداشت مجاهدت‌های محمد مصدق در مسیر آزادی و استقلال این مرزوبوم محدود نشد و میرزاده در سالیان بعد در تدوین آثار و خدمات عزت‌الله سحابی نیز ایفاگر نقشی مهم بود. به باور میرزاده، سحابی «به راستی عزت ایران و ایرانی است» و «علاقهٔ دوستان به سحابی تنها از زاویهٔ سابقه و سواد سیاسی یا تحمل زندان یا دیدگاه بلند و داشتن تحلیل واقعی محدود نمی‌شود؛ بلکه نگاه انسانی او مجذوب‌کننده دل‌های علاقه‌مندان است.»
زنان در اسپارتای باستان زنان اسپارتای یونان باستان به خاطر داشتن آزادی بیشتر نسبت به زنان در سایر نقاط سرزمین یونان مشهور بودند. در خارج از شهر اسپارتا، زنان اسپارتی برای اختلاط و کنترل شوهران خود شهرتی به دست آورده بودند. بر خلاف همتایان آتنی، زنان اسپارتی می‌توانستند به ارث ببرند و اموال خود را به ارث بگذارند و معمولاً سواد بهتری داشتند. منابع نوشتاری باقیمانده محدود و عمدتاً از دیدگاه افرادی ساخته شده‌است که اسپارتایی نبوده‌اند.