راه اورد

لغت نامه دهخدا

( راه آورد ) راه آورد. [ وَ ] ( ن نف مرکب، اِ مرکب ) مخفف راه آورده. ره آورد. راه آور. رهاور. ( لغت محلی شوشتر ). راهواره. کنایه از سوغات که مسافران بیاورند. ( رشیدی ) ( از بهار عجم ) ( آنندراج ) ( از ارمغان آصفی ) ( از ناظم الاطباء ) ( از لغت محلی شوشتر خطی متعلق بکتابخانه مؤلف ). سوغات و هدیه و هر چیز که کسی از جایی بیاید و برای کسی بیارد اگر همه قصیده شعر باشد و بعربی عراضه گویند و بحذف دال هم درست است که راه آور باشد. ( برهان ). ارمغان و سوغات سفر. ( فرهنگ نظام ). هدیه ای که مسافران برای احبا هنگام مراجعت آرند و آنرا ارمغان و ارمغانی و ره آورد نیز گویند. بتازیش العراضه خوانند.( شرفنامه منیری ). عراضة. ( منتهی الارب ). چیزی که مسافر برای دوستان آرد و آنرا راهواره نیز گویند. ( انجمن آرا ). عراضی. لهنه. ( یادداشت مؤلف ):
چشم بد دور از من و راهم که راه آورد عشق
رهروان را سرمه چشم روان آورده ام.خاقانی.و صد دینار دیگر بداد و گفت: این از جهت راه آورد شیخ. ( اسرار التوحید ص 190 ). و رجوع به ره آورد و راه آور در همین لغت نامه شود.

فرهنگ عمید

( راه آورد ) = ره آورد

فرهنگ فارسی

( راه آورد ) ( اسم ) چیزی که کسی از سفر برای خویشان و دوستان آورد سوغات هدیه نورهان.

جمله سازی با راه اورد

💡 و به اين ترتيب آنها كه پا از حريم نظام خانوادگى فراتر مى گذارندقبل از هر چيز بايد به وسيله اندرزهاى دوستانه و بيان نتايج سوء اين گونه كارهاآنان را به راه آورد و متوجه مسؤ وليت خود نمود.

💡 راه هستی طی شد و شهر فنا نزدیک گشت زین سفر واعظ تهیدستی است راه آورد ما

💡 اغلب فقها و محدثين و متكلمين اهل سنت بر اين مطلب متفقند كه امام و پيشوا بر اثر ارتكابفسق و ستم و عدم اجراى حدود و حقوق الهى خلع و بركنار نمى شود و اين موارد، قيام عليهاو را توجيه نمى كند، بلكه به موجب احاديث بايد او را پند و اندرز داد و به راه آورد.

💡 از دو عالم در گذشتم تا شدم فرد از جهان زور بر راه آورد چون راهرو تنها بود

💡 راهرو تنها چو گردد زور بر راه آورد از جهان چون مهر تابان فرد می باید گذشت

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ستارگان یعنی چه؟
ستارگان یعنی چه؟
چسی یعنی چه؟
چسی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز