دهن لغ

لغت نامه دهخدا

دهن لغ. [ دَ هََ ل َ ] ( ص مرکب ) یا دهن لق. ذعذاع. آنکه اسرار خود یا دیگران را عادتاً بازگوید. که سخن نگاه ندارد. که راز نگاهدار نباشد. ( یادداشت مؤلف ). || که یاوه بسیارگوید. ( یادداشت مؤلف ). || که دشنام بسیار دهد. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به دهن دریده شود.

فرهنگ فارسی

آنکه اسرار خود یا دیگران را عادتا باز گوید.

جمله سازی با دهن لغ

💡 دل خرسند، مهر خامشی باشد فقیران را که نگشاید دهن چون در صدف گوهر شود پیدا

💡 دهن دران، روستایی از توابع بخش چاه دادخدا شهرستان قلعه‌گنج در استان کرمان ایران است.

💡 و تقدير آن چنين است: چگونه براى آنان عهدى مى تواند باشد وحال آنكه با دهن هايشان شما را راضى مى كنند و ليكن دلهايشان از آنچه در دهنهايشان استخوددارى دارد و بيشترشان فاسقند.

💡 هی عبیر آرد، به دفتر چونکه برگیرد قلم هی گهر ریزد، به محفل چونکه بگشاید دهن

💡 دل غنچه خون شود از حسد سحری که از ره امتحان به چمن نسیم سحر گهی صفت تو غنچه دهن کند

💡 نمی‌دانند رنج ره بدان بر خیره می‌لافند نه زان و جهست این لقمه که هر کس در دهن گیرد