خوش اورد

لغت نامه دهخدا

( خوش آورد ) خوش آورد. [ خوَش ْ / خُش ْ وَ ] ( ص مرکب ) آنکه خوب می آورد. آنکه تقدیر با او موافق است. آنکه قضا او را مفید است و هرچه او را پیش می آید نیکوست.

جمله سازی با خوش اورد

فکرت بنده چو معنی خوش آورد به دست طبع زودش بر مدح تو کند منتخبی
خبرهای خوش آورد از عزیزش تهی از خویش و پر کرد از عزیزش
دگر بوی‌های خوش آورد باز که دارند مردم به بویش نیاز
همه او کرد گفتار از بد ونیک حقیقت آب خوش آورد در دیگ