خشک زر

لغت نامه دهخدا

خشک زر. [ خ ُ زَ ] ( اِ مرکب ) کنایه از آفتاب. ( غیاث اللغات ). || زر خالص. ( غیاث اللغات ).

جمله سازی با خشک زر

گرچه کامش ز غم و حسرت خشک است زبانش به مدیج پدر و جدت و مدح تو تر است
هرگز نباشد بی‌سبب گریان دو چشم و خشک لب نبود کسی بی‌درد دل رخ زعفران رخ زعفران
ویتامین B3 همچنین در گیاهان دارویی ذیل نیز یافت می‌شود (البته در گیاهان تازه و خشک نشده بیشتر و با کیفیت بهتر یافت می‌شود):
در خشکسالی ۱۳۹۳ که سد چری خشک شد بسیاری از باغ‌ها و مزارع دچار آسیب و خشکی شدند.
چشمم که به خشک سال مشتاقی ماند دور از رخ یار از ره قاقی ماند
ز سواد نسخهٔ خشک وتربه‌کلام بیدل ما نگر که به حیرت چمن اثر، شود آب آینه رهبرت