لغت نامه دهخدا
تیزگوئی. ( حامص مرکب ) بی باکی و گستاخی در گفتار. جسارت و دلیری در گفتن مطلبی. لاف زنی:
خاموش دلا ز تیزگوئی
می خور جگری به تازه روئی.نظامی.رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.
تیزگوئی. ( حامص مرکب ) بی باکی و گستاخی در گفتار. جسارت و دلیری در گفتن مطلبی. لاف زنی:
خاموش دلا ز تیزگوئی
می خور جگری به تازه روئی.نظامی.رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.
بی باکی و گستاخی در گفتار جسارت و دلیر در گفتن مطلبی
💡 هر چه تو گوئی بگوی کز لب شیرین تو گر چه بود تلخ و تیز یابم از آن ذوق نوش