در لغت، تَقَدُّم به معنای پیشی جستن و سبقت گرفتن است و در زبان انگلیسی معادل Anteriority قرار میگیرد. از نگاه اصطلاحی در فلسفه، تقدم به این معناست که چیزی پیش از چیز دیگری وجود داشته باشد، به گونهای که وجود و پدید آمدن شیء دوم، منوط و وابسته به وجود یافتن شیء اول باشد.
بر اساس دیدگاه مشهور حکمای پیشین، تقدم بر پنج قسم اصلی تقسیم میشده است. در این تقسیمبندی، ابتدا متقدم یا با متأخر قابلیت همزیستی و اجتماع دارد یا ندارد. اگر قابلیت اجتماع نداشته باشند، تقدم، «تَقَدُّم بِالزَّمان» محسوب میشود. اما اگر قابلیت اجتماع وجود داشته باشد، دو حالت پیش میآید: یا متأخر به متقدم نیازمند است یا نیست. اگر نیازمند باشد، این نیاز به دو شکل میتواند باشد: اگر نیاز به صورت کامل باشد، یعنی متقدم «علت تامه» متأخر باشد، این تقدم، «تَقَدُّم بِالعِلّیَّت» نامیده میشود. اما اگر نیاز به صورت ناقص باشد، یعنی متقدم تنها «علت ناقصه» متأخر باشد، مانند تقدم عدد یک بر عدد دو، این نوع، «تَقَدُّم بِالطَّبْع» خوانده میشود. در صورتی که متأخر به متقدم نیازمند نباشد، باز دو حالت دارد: اگر تقدم و تأخر به صورت ترتیب و توالی باشد، مانند نزدیکیِ چیزی به مبدأ محدودش، آن را «تَقَدُّم بِالوَضْع» مینامند؛ مثل تقدم جنس بر فصل یا صف اول بر صف دوم. اما اگر این ترتیب بر اساس قرب و بعد نباشد، بلکه بر پایۀ شرافت و برتری باشد، این قسم، «تَقَدُّم بِالشَّرَف» است.
علاوه بر این اقسام پنجگانه، متکلمان قسم دیگری به نام «تَقَدُّم ذاتی» که مربوط به تقدم بین اجزای زمان است را افزودند و میرداماد نیز «تَقَدُّم دَهْری» را به این مجموعه اضافه نمود. با این همه، دو قسم دیگر از تقدم و تأخر نیز وجود دارد که در آثار حکمای پیشین نشانی از آنها یافت نمیشود. شاید دلیل این امر، دقت نظر بسیار و لطافت مفهومی این دو قسم بوده که سبب شده است در کتب پیشینیان راه نیابد.