تحریر کش

لغت نامه دهخدا

تحریرکش. [ ت َ ک َ/ ک ِ ] ( نف مرکب ) نویسنده و کاتب. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

نویسنده و کاتب

جمله سازی با تحریر کش

من و ناسازی خویی که در تحریر بیدادش رمد حرف از قلم گر خود قلم نگریزد از کاغذ
گیل آبادی تاکنون چندین کتاب و مقاله را به رشته تحریر درآورده و در طول فعالیت های خود سی‌وپنج رتبه و تقدیر بین‌المللی و ملی از جشنواره‌های متفاوت فرهنگی هنری را کسب کرده است.
آنکه از وصف کمالش خامه از تحریر لنگ وانکه در نعمت جمالش خامه از تقریر لال
فاضل شربیانی در فقه و اصول چندین کتاب را به رشتهٔ تحریر درآورد از جملهٔ آنها:
به وصفت کند ازینم من که: میدانم نه آنی تو که در تقریر ما گنجی و در تحریر ما آیی
او همچنین به دلیل دیدگاه‌های مبتنی بر همگرا نمودن علوم، به‌خصوص علوم با هنر و فناوری مقالاتی را به رشته تحریر درآورده است.