بی دودمان

لغت نامه دهخدا

بی دودمان. ( ص مرکب ) ( از: بی + دودمان ) که دودمان ندارد. بی تبار.نانجیب. که خانواده دار نیست. رجوع به دودمان شود.

فرهنگ فارسی

که دودمان ندارد. بی تبار. نانجیب.

جمله سازی با بی دودمان

زان می ‌که بود مایهٔ یک خانمان نشاط زان می‌ که‌ بود داروی یک دودمان حزین
شمعی که رشگ داشت بر او شمع آفتاب از تند باد مرگ درین دودمان نماند
پس از تشکیل دولت ادریسیان، بدین سوی، مراکش شاهد حکمرانی دودمان‌های متعددی به شرح زیر بوده‌است:
من میروم که در خور این دودمان نیم تو خویش را ز مهر درخشان نگاه دار
زآن خانمان سرشک به هفتم زمین رسید بر نُه سپهر دود از آن دودمان گذشت