بدرالدین مظفر
فرهنگ فارسی
جمله سازی با بدرالدین مظفر
ابوعلا شاپور؛ ابوالفضل تبریزی؛ ابوالقاسم؛ قاضی ابوالمجد؛ اطلسی؛ بختیار شروانی؛ بدر تفلیسی؛ بدرالدین محمود؛ بدیع بیلقانی؛ برهان گنجهای؛ بهاء شروانی؛ پسر خطیب گنجه؛ پسر سله گنجه؛ پسر قاضی دربند؛ تاج خلاطی؛ تاج زنگانی؛ تاج صالح؛ تفلیسی شروانی؛ جلال خواری؛ جلالی؛ جمال خویی؛ جمال خلیل شروانی (مؤلف)؛ جمال حاجی شروانی؛ جمال عصفوری؛ جمال گنجهای؛ جهان گشته؛ حدیثی؛ شیخ حسین سقا؛ حسین هزارمرد؛ حمید تبریزی؛ حمید شروانی؛ حمید گنجهای؛ خاقانی شروانی؛ دختر حکیم گاو؛ دختر خطیب گنجه؛ دختر سالار؛ دختر ستی؛ رشید بیلقانی؛ رشید شروانی؛ رشید گنجهای؛ حسین گنجهای؛ رضیه گنجهای؛ رکن خویی؛ زکی اکاف (پالاندوز)؛ زکی مراغهای؛ سعد صفار؛ سعد گنجهای؛ سعید شروانی؛ سید شیرانی؛ سیف تفلیسی؛ شرف صالح بیلقانی؛ شرف مراغی؛ شروانشاه؛ شمسالدین اسعد گنجهای؛ شمس اقطع بیلقانی؛ شمس عمر الیاس گنجهای؛ شمس اهری؛ شمس تبریزی (غیر از شمس تبریزی معروف)؛ شهاب کاغذی؛ شهاب گنجهای؛ صاین مراغی؛ صدر زنگانی؛ صفی بیلقانی؛ صفی شروانی؛ ظهیر خونجی؛ ظهرالدین مراغهای؛ عبدالعزیز گنجهای؛ عثمان مراغهای؛ عز ابوالبقا؛ عز شروانی؛ عزیز شروانی؛ عزیز کمال؛ عماد شروانی؛ عیانی گنجهای؛ فخرالدین ابوبکر ابهری؛ فخر گنجهای؛ فخر مراغهای؛ فخر نقاش؛ فلکی شروانی؛ قاضی تفلیس؛ قطب اهری؛ قطب عتیقی تبریزی؛ قوامی گنجهای؛ کمال ابنالعزیز؛ کمال ابوعمر ابهری؛ کمال تفلیسی؛ لطیف تفلیسی؛ مجیرالدین بیلقانی؛ محمد طبیب اردبیلی؛ مختصر گنجهای؛ مظفر تبریزی؛ مقرب باکویی؛ مهذبالدین دبیر شروانی، مهستی گنجهای؛ موفق سراج؛ نجم سیمگر؛ نجم گنجهای؛ نجیب گنجهای؛ نصیر گنجهای؛ نظامی گنجهای؛ نفیس شروانی؛ یحیی تبریزی.
اصل و نسب خاندان آل مظفر به یک خیاط از اهالی خواف خراسان، به نام غیاث الدین حاجی، میرسید. او در هنگام هجوم مغولان به خراسان، موطن خود را ترک گفته و به سوی یزد رهسپار شده و در قصبه میبد ساکن شدند. مظفریان هیچگاه اصل و نسب خراسانی خود را فراموش نکردند و نسبت به این سرزمین دلبستگی نشان میدادند. بهطور مثال در دوران هرج و مرج پس از مرگ ابوسعید، مبارزالدین محمد به واسطه تمایل به سرزمین مادری خود در خراسان به نام شاهزاده مغول خراسان، طغاتیمور خان، سکه ضرب کرد و ایلخانی او را به رسمیت شناخت. غیاث الدین سه پسر داشت. دو تن از آنها به نامهای بدرالدین ابوبکر و مبارزالدین محمد به خدمت دستگاه اتابک یزد، علاءالدوله، شتافتند. در هنگام فتح بغداد توسط هلاکو خان، علاءالدوله ابوبکر را به همراه ۳۰۰ تن سپاهی از یزد به یاری هلاکو خان فرستاد. در نهایت ابوبکر در هنگام جنگ ایلخانان و مصریان، توسط اعراب بنی خفاجه کشته شد. محمد نیز تا آخر عمر در خدمت علاءالدوله ماند. اما پسر دیگر غیاث الدین، به نام منصور، در میبد نزد پدر خود ماند.