باژ دادن

لغت نامه دهخدا

باژ دادن. [ دَ ] ( مص مرکب ) قبول و پرداخت باج. خراج فرستادن. گزاردن باج و خراج: شنیدم که چون به آذربایجان شدم [ بهرام گور ] شما گفتیدوی بگریخت از دشمن و همیخواستید که رسول فرستید بخاقان و او را ساو و باژ دهید. ( ترجمه طبری بلعمی ).
بشاه جهان [ گشتاسب ] گفت زردشت پیر
که در دین ما این نباشد هژیر
که تو باژ بدهی بسالار چین
نه اندر خور آید به آیین و دین.دقیقی.

جمله سازی با باژ دادن

پذیرفت گشتاسپ گفتا که نیز نفرمایمش دادن این باژ چیز
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
نمایان یعنی چه؟
نمایان یعنی چه؟
کردار یعنی چه؟
کردار یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز