امر دادن

لغت نامه دهخدا

امر دادن. [ اَ دَ ] ( مص مرکب ) فرمان دادن. دستور دادن. رجوع به امر شود.

فرهنگ فارسی

فرمان دادن. دستور دادن

جمله سازی با امر دادن

در زمان انتخابات شهرداری در سپتامبر سال ۲۰۱۱ سمر برای شرکت در انتخابات به یکی از حوزه‌های مربوط رفت، اما مسئولان حوزهٔ انتخابات از ثبت نام وی خودداری نمودند. سمر با استناد به مواد ۳ و ۲۴ از منشور عربی حقوق بشر مبنی بر عدم وجود قانونی که زنان را از رأی دادن یا نامزد شدن بازدارد، این امر را غیرقانونی خواند و از وزارت امور شهری و روستایی به مراجع ذی‌ربط شکایت کرد. که این شکایت از سوی دادگاه برای بررسی پذیرفته شد.
ناگاماسا کورودا نیز نقش فعالی در میدان جنگ داشت. او نه تنها استراتژی خود، بلکه شجاعت خود را نیز نشان داد، مانند شکست دادن شیما ساکون، مرد قدرتمندی که از ایشیدا میتسوناری حمایت می‌کرد. این امر در شکست ارتش غرب تعیین‌کننده بود.