ارامگاه اسماء بنت عمیس

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] آرامگاه اسماء بنت عمیس. اسماء بنت عمیس از زنان پیشتاز در اسلام است که بهمراه شوهرش جعفر بن ابی طالب به حبشه مهاجرت کرد و پس از شهادت جعفر به همسری ابوبکر درآمد و محمد بن ابی بکر را برایش بدنیا آورد و پس از مرگ ابوبکر و شهادت حضرت فاطمه (س) به همسری امیرالمؤمنین علی (ع) درآمد و برایش یحیی را بدنیا آورد. آرامگاهی در حومه شهر هاشمیه به او نسبت داده می شود و در نزدیکی این آرامگاه قبر فرزندش یحیی قرار دارد.
راهنمای اماکن زیارتی و سیاحتی در عراق، دکتر احسان مقدس، نشر مشعر، تهران، ص 324

جمله سازی با ارامگاه اسماء بنت عمیس

عروة بن عبدالله بن قشير جعفى مى گويد: بر فاطمه دختر على بن ابيطالب وارد شدمدر حالى كه او پير زنى كهنسال بود... سپس او گفت: اسماء بنت عميس به من خبر داد كه:خداوند به پيامبرش محمد صلى الله عليه و آله و سلم وحى فرستاد و آن وحى وجودحضرت را فرا پوشاند، و على بن ابيطالب (عليه السلام ) با لباس خود آن حضرت راپوشاند و وحى به طول انجاميد تا حدى كه آفتاب غروب كرد، چونرسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم حالش بجا آمد و وحى الهى قطع شد به على(عليه السلام ) فرمود: يا على آيا نماز عصر خود را خوانده اى ؟
شب وفات، فرا رسيد على (ع ) بدن فاطمه (س ) راغسل داد و در آن حال هيچ كس به غير از حسن (ع ) و حسين (ع )، زينب (س ) و ام كلثوم وفضه و اسماء بنت عميس حاضر نبود.
اسماء بنت عميس گفت: يك روز - حال يا هفتاد و پنج روز و يا نود و پنج روز بعد ازوفات رسول اكرم - ديدم مثل اينكه حال بى بى بهتر است، از جا حركت كرد و نشست سپسحركت كرد و غسل نمود و بعد فرمود: اسماء! آن لباسهاى پاكيزه مرا بياور.
از حوادث سال نهم هجرت فوت ام كلثوم دختررسول خدا صلى الله عليه وآله بود.در شيعيان آنسال، ام كلثوم با عقبه پسر ابولهب ازدواج كرده بود، و هنوز به خانه او نرفته بودكه سوره تبت يدا ابى لهب و.. نازل گرديد، ابولهب به اوگفت: پسر مننيستى اگر زنت را طلاق ندهى. او ام كلثوم را طلاق داد، وى در مكه بود، بعد به مدينههجرت كرد، در سال سوم هجرت در ماه ربيع الاول بعد از فوت رقيه با عثمان ازدواجنمود(بنابر مشهور) و در شعبان سال نهم وفات يافت، اسماء بنت عميس و صفيه بنتعبدالمطلب و ام عطيه او را غسل دادند، و ابوطلحه به قبرشداخل شد.(704)
زمانى كه حضرت زهرا(س ) مرگ خود را نزديك ديد، ام ايمن و اسماء بنت عميس را نزدخويش خواند و كسى را در پى على (ع ) فرستاد و او را نيز احضار كرد. چون على (ع )بر بالين او حاضر شد، فاطمه (س ) به وى گفت:
و روايت شده است كه اسماء بنت عميس - رضى الله عنها - چون خبر شهادت محمد بن ابىبكر پسر خود را شنيد كه كشته شد و او را در جيفه الاغ سوخته اند، بر سجاده خودايستاد و نماز خواند (و) نشست و خشم خود را فرو خورد تا خون از پستانش فرو چكيد.(197)
اسماء بنت عميس گويد: فاطمه زهرا(س ) فرمود: يكى از شب ها كه على (ع ) بر من واردشد مرا به هراس انداخت.
دوم: عـلمـاء خـاصـّه و عامّه به سندهاى بسيار از اسماء بنت عُمَيْس و غير او روايت كرده اندكـه روزى حـضـرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلامرا پى كارى فرستاد و چون وقت نماز عصر شد و نماز عصر گزاردند حضرت امير عليهالسّلام آمد و نماز عصر نكرده بود، حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم سر مباركخـود را در دامـن آن حـضـرت گـزارد و خـوابـيـد و وحـى بـر آن حـضـرتنـازل شـد و سـر خـود را به جامه پيچيده و مشغول شنيدن وحى گرديد تا نزديك شد كهآفتاب فرو رود و چون وحى منقطع شد حضرت فرمود: يا على ! نماز كرده اى ؟ گفت: نهيـا رسـول اللّه نـتـوانـسـتـم سـر مبارك ترا از دامن خود دور كنم. پس ‍ حضرت فرمود كهخـداوندا! على مشغول طاعت تو و طاعت رسول تو بود پس ‍ آفتاب را براى او برگردان !اسماء گفت: واللّه ! ديدم كه آفتاب برگشت و بلند شد و به جائى رسيد كه بر زمينهاتـابـيـد و وقـت فـضـيـلت عـصـر بـرگـشـت و حـضـرت نـماز كرد و باز آفتاب فرو رفت.(88)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال مکعب فال مکعب فال رابطه فال رابطه فال شمع فال شمع