اب نار
جمله سازی با اب نار
با من نمی نشست به جام ترنج شکل او آب نار خورد و مرا تاب نار داد
از آن نار بن تا به وقت بهار گهی نار جوید گهی آب نار
پی صفرای خس می ریزد ایام ز خون شعله، آب نار در جام
زان آب نار و لاله بپیمانه می خورند آزادگان بنام شهنشاه تاجدار
چون دوایم نار و آب نار شد شد دلم پر نار و اشکم آب نار
هر کجا رخسار او را بینی و اشک مرا شعله شعله نار بینی قطره قطره آب نار