لغت نامه دهخدا
داهیانه. [ ن َ / ن ِ ] ( ق مرکب ) بگونه داهیان. همچون داهیان. زیرکانه.
داهیانه. [ ن َ / ن ِ ] ( ق مرکب ) بگونه داهیان. همچون داهیان. زیرکانه.
بگون. داهیان
💡 شاید این «عصر جدید» به این معناست که بله «تلویزیون» و برنامهسازان آن تحت تدابیر داهیانه مدیران آن میتواند از غرب تقلید کنند و تنها کافی است غربی بودن و چرخش الگویی پس پرده آن تقلید، در هیاهو گم شود؟ شاید در «عصر» این مدیران میشود ادعا کرد که ما هم در «جدید» بودن چیزی کمتر از دیگران نداریم چون شبیه به آنها برنامه میسازیم و میتوانیم با صرف هزینههای زیاد مدعی شویم با دستکاری در «جلافت» ها بدعتی جدید به نام «سرگرمی» اسلامی خلق کردهایم؟!
💡 این بخش از کار او واقعاً علمی، دقیق و داهیانه است و چنان است که جایی برای تردید و سؤال باقی نمیگذارد؛ ولی کار از آنجا عیب پیدا میکند که وی در صدد برمی آید ازهمین طریق به توضیح مسائلی بپردازد که جز با کمک گرفتن از علل «مادی- تاریخی» نمیتوان آنها را توضیح داد.