حدرد

لغت نامه دهخدا

حدرد. [ ح َ رَ ] ( ع ص ) کوتاه بالا. ( منتهی الارب ).
حدرد. [ ح َ رَ ] ( اِخ ) ابن ابی حدردبن عمیر اسلمی، مکنی به ابوخراش مدنی. ( الاصابة قسم اول ج 1 ص 331 ) ( قاموس الاعلام ترکی ).

جمله سازی با حدرد

رسول خدا صلى الله عليه و آله كه از اين آمادگى با خبر شد مردى به نام عبداللهبن ابى حدرد را فرمود: به طور ناشناس ميان هوازن و ثقيف برو و جريان را تحقيقكرده به من گزارش كن. او به طور ناشناس چندى در ميان آنها ماند و به حضرت خبرآوردكه آن دو قبيله با ساز و برگ تمام آماده حمله به سوى شما هستند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال اوراکل فال اوراکل فال درخت فال درخت فال امروز فال امروز