حاضر الذهن

لغت نامه دهخدا

حاضرالذهن. [ ض ِ رُذْ ذِ ] ( ع ص مرکب ) آنکه چیزها را همیشه بیاد دارد.
- حاضرالذهن بودن؛ در یاد داشتن.

فرهنگ عمید

کسی که مطالب را همیشه به یاد دارد.

فرهنگ فارسی

در یاد داشتن

جمله سازی با حاضر الذهن

آقاى ديگر از معاصران آقا سيد ابوالحسن اصفهانى كليد مسجد هندى را گرفتهبود و شب ها در آن مسجد مشغول عبادت مى شد. اين ها چه آدم هايى بودند. اين ها هم درعبادات و عمليات گويى خودكشى مى كردند، و هم در عمليات و درس و بحث بسيار پركاربودند. در پركارى مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهانى همين بس كه گويى دوره ى فقهرا حاضر الذهن بود. ما خود ديديم كه بدون مطالعه درس گفت: زيرا هم خودشان و همشاگردان در روز شروع درس نمى دانستند كه درس از كجا بايد شروع شود، ايشان درسخارج فقه را به صورت اتفاقى از جايى شروع نمود و مانند كسى كه مطالعه كردهباشد، به آخر رساند.