تحقیرانه

لغت نامه دهخدا

تحقیرانه. [ ت َ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی، ق مرکب ) بطور حقارت و کوچکی و خواری. ( ناظم الاطباء ).

جمله سازی با تحقیرانه

در همین دورهٔ ساسانی بناهای محکمی در مرز و در جای‌جای منطقه برای پایداری در برابر یورشگران ساخته شد. پس از برآمدن اسلام، این منطقه به سال ۳۵ قمری خراج‌گزار عرب‌های مسلمان شد. در روزگار سلیمان بن عبدالملک، خلیفهٔ اموی، یزید بن مهلب ولایت گرگان را به سال ۹۸ قمری فتح کرد و از آن پس، شهر جرجان کرسی ولایت جرجان شد. ابن خلدون کشته‌شدگان این نبرد را چهل هزار نفر از مردم گرگان پنداشته ولی گردیزی تلفات گرگانیان را دوازده هزار کشته و شش هزار برده اعلام می‌کند، محمد بن جریر طبری نیز ضمن تأیید مرگ چهل هزار گرگانی، می‌افزاید که پس از فتح گرگان، شخصی به نام جهم بن زحر توسط یزید والی آن شهر شد. پس از فتح گرگان به دست اعراب، فرخان بزرگ (اسپهبد طبرستان) به مبارزه با یزید بن مهلب پرداخت و توانست سپاه اعراب را شکست دهد و گرگان را از اعراب پس بگیرد. عمر بن عبدالعزیز خلیفهٔ اموی پس از این شکست تحقیرانه دستور داد یزید بن مهلب به دمشق بازگردد. این شهر در سدهٔ ۳ و ۴ هجری بسیار آباد شد و در روزگار فرمان‌روایی‌های مستقل ایرانیان به زیر فرمان سامانیان درآمد. سپس گاهی در دست طاهریان و گاهی سامانیان بود تا این که آل‌زیار بر آن جا دست یافتند و به‌آبادی آن کوشیدند. (توجه داشته باشید شهر جرجان در یورش مغول‌ها ویران شد و شهر کنونی گرگان، زمانی استرآباد نامیده می‌شد)