اقبار

لغت نامه دهخدا

اقبار. [ اِ ] ( ع مص ) گور ساختن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گور ساختن برای کسی. ( ناظم الاطباء ). || بگور کردن فرمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || کشته را بقوم او دادن تا دفن کنند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || بگور سپردن. در گور کردن. ( ترجمان القرآن ) ( تاج المصادر بیهقی ). || از اهل دفن گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

جمله سازی با اقبار

💡 بعضى گفته اند: منظور از اقبار اين است كه خداى تعالى او را صاحب قبر كرد، يعنىدستور داد زنده ها، او را دفن كنند، و با اين عمل مرده او را احترام نموده، از اينكه جيفه اشمتعفن شود، و مردم از بوى آن متنفر و متاذى گردند جلوگيرى نموده.