اضطباع

لغت نامه دهخدا

اضطباع. [ اِ طِ ] ( ع مص ) ردا از زیر بغل راست بر کتف چپ انداختن، و در این صورت دوش راست برهنه ماند و دوش چپ پوشیده گردد و این نوع رداپوشی رااضطباع بدان جهت گویند که یک بازو برهنه میماند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ردا به زیر بغل راست درآوردن و بر دوش چپ افکندن. ( زوزنی ). ردا به زیر بغل راست درآوردن و بر دوش چپ افکندن چنانکه دوش راست برهنه بود و چپ پوشیده. ( تاج المصادر بیهقی ). از زیر بغل راست بر کتف چپ ردا انداختن، که دوش راست برهنه و دوش چپ پوشیده گردد. و این نوع پوشش را بدان جهت اضطباع گویند که یک بازو برهنه میماند. ( ناظم الاطباء ). اضطباع مُحْرِم یا حج گزار به جامه خود؛ داخل کردن ردا رازیر بغل راست و پوشیدن بدان بغل چپ را. || ظاهر کردن یکی از دو بغل را. ( از اقرب الموارد ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] رد کردن یکی از دو طرف جامه ی رویین از زیر بغل سمت راست و انداختن دو طرف آن روی شانه ی چپ را اضطباع گویند. از آن در باب حج سخن رفته است.
برخی قدما و متأخّران به استحباب اضطباع برای مرد در حال طواف جز طواف وداع- تصریح کرده اند، لیکن در کلمات بیشتر فقها چنین مسأله ای مطرح نشده است.

جمله سازی با اضطباع

و هـم در سـال هـفـتـم، عـُمـْرَةُ الْقـَضـَاء واقـع شـد. و آن چـنـان بـود كـه چـون حـضـرترسول صلى اللّه عليه و آله و سلم از خيبر مراجعت فرمود زيارت مكّه را تصميم عزم داد ودر مـاه ذى قعده فرمان كرد تا اصحاب ساخته سفر مكّه شوند و عُمره حُديبيه را قضا كنند.پـس آن جـمـاعـت كـه در حُديبيه حاضر بودند با جمعى ديگر عازم مكّه شدند و هفتاد شتر ازبهر هَدْىْ برداشتند و سلاح برداشتند كه اگر قريش عهد بشكنند بى سلاح نباشند، لكنآن را آشـكـار نـداشـتـند. پس حضرت بر ناقه قصوى سوار شد و اصحاب پياده و سوارهمـلازم ركاب شدند و شمشيرها در غلاف حمايل ساخته تلبيه كنان از (ثَنِيّه حَجُون ) بهمكّه درآمدند و عبداللّه رَواحه مهار شتر بكشيد و پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم همچنانبـه مـسـجـدالحـرام درآمـد و سـواره طـواف فـرمـود و بـا مـِحـْجَنى كه در دست داشت اِسْتِلامحـَجـَرالاَسـْوَد فـرمـود و امـر فـرمـود اصـحـاب اضطباع (262) كرده و در طوافجـلادتـى كـنـنـد تـا كـافران ايشان را ضعيف ندانند و اين دويدن و شتاب از آن روز براىزائرين مكّه بماند. پس سه روز در مكّه ماندند آنگاه مراجعت نمودند.