لغت نامه دهخدا
( اصیلیة ) اصیلیة. [ اَ لی ی َ ] ( ع ص نسبی ) تأنیث اصیلی. رجوع به اصیلی شود.
اصیلیه. [ اَ لی ی َ ] ( اِخ ) نام مدرسه ای بود در دهوک بخارج شهر یزد. جعفربن محمد جعفری مؤلف تاریخ یزد آرد: بانی این مدرسه اصیل الدین محمدبن مظفر عقیل بود، و بغایت مدرسه ای عالی است و درگاهی رفیع و قبه ای عالی و ساخت نیکو دارد و باغچه هایی در خلف مدرسه و پایابی نیکو تمام بخشت پخته، و حمام و بازار و کاروانسرایی مقابل آن و مسجدی بر آن متصل ساخته، و موقوفات بسیار دارد و اتمام آن در سال سبع و ثلاثین و سبعمائه ( 737 هَ. ق. ) بود. ( از تاریخ یزد به اهتمام ایرج افشار ص 105 ). و رجوع به اصیل الدین محمد شود.