احلاس

لغت نامه دهخدا

احلاس. [ اِ ] ( ع مص )پوشیدن ستور. ( تاج المصادر ). پلاس بر پشت ستور افکندن. حِلس پوشانیدن ستور را. || حِلس پوشیدن شتر. || باران خرد باریدن. پیوسته باریدن. || بسیار گردیدن گیاه و پوشیدن آن زمین را. || افلاس. ( منتهی الارب ). || غبن در بیع. || محکم کردن یمین و تأکید آن: احلسته یمیناً؛ اذا امررتها علیه. ( منتهی الارب ).
احلاس. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ حِلس و حَلَس.

فرهنگ فارسی

پوشیدن ستور

جمله سازی با احلاس

(( ((صديق ابو محمد، فليكن كلرجل منكم من احلاس بيته، مادام هذا الانسان حيا؛ ))