مرنه

لغت نامه دهخدا

( مرنة ) مرنة. [ م ُ رِن ْ ن َ] ( ع ص، اِ ) تأنیث مُرن، نعت فاعلی از مصدر ارنان. رجوع به مرن و ارنان شود. || کمان. ( منتهی الارب ). قوس. ( اقرب الموارد ). مرنان. و رجوع به مرنان شود. || کمان باآواز. ( منتهی الارب ).
مرنه. [ م َ ن ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش صومای شهرستان ارومیّه، در 5/5هزارگزی جنوب غربی هشتیان و 5/5 هزارگزی غربی راه هشتیان به گنبد و در دامنه سردسیری واقع و دارای 192 تن سکنه است. آبش از کوهستان و محصولش غلات و توتون و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی و جاجیم بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ فارسی

کمان

جمله سازی با مرنه

مرنه گویند هست کج منقار مرغکی کش خوراک انجیر است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال حافظ فال حافظ فال درخت فال درخت فال فنجان فال فنجان