قمیم

لغت نامه دهخدا

قمیم. [ ق َ] ( ع اِ ) تره خشک. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

جمله سازی با قمیم

دستت ز ما بشوی مسیحا که زیر خاک آب از تف نهیب صدای قمیم ما
غالب ز هند نیست نوایی که می کشیم گویی ز اصفهان و هرات و قمیم ما
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ استخاره کن استخاره کن فال تاروت فال تاروت فال کارت فال کارت