فاصله دار

لغت نامه دهخدا

فاصله دار. [ ص ِ ل َ / ل ِ ] ( نف مرکب ) هر دو یا چند چیز که از یکدیگر فاصله داشته باشند. رجوع به فاصله شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - هر دو یا چند چیز که از یکدیگر فاصله داشته باشند ۲ - کلمه ای که از کلمه بعدی یا قبلی به وسیله یک یا چند فاصله جدا شده.

جمله سازی با فاصله دار

ارتفاع این ساختمان ۲۴ متر (۷۹ فوت) و در طولانی‌ترین ضلع آن ۳۰۰ متر (۹۸۰ فوت) است. دیوارهای آجری آن، مانند سایر ساختمان‌های رسمی کرملین، زرد رنگ شده‌اند. قابل توجه دو ردیف پنجره‌های قوس‌دار جفت و فاصله دار با قاب‌های عمیق و سفید آهکی است. دو ورودی پاسیو در نماهای جنوبی و شرقی دارای رواق‌های قوسی شکل با تزیینات باروک است.
سبک‌های معماری ماندگار در شهر تئوتی وکان به‌طور بسیطی در تعدادی از زمین‌های فاصله دار آمریکای میانه پراکنده شده‌اند که برخی از تحقیقات به عنوان مدارکی برای مبادلات بدست آمده تئوتی وکان و نفوذهای نظامی‌گری یا سیاسی می‌باشد. سبک خاص مرتبط با تئوتی وکان معروف به سبک طالود ـ تیبلرو می‌باشد که یک بخش خارجی شیب دار رو به داخل از یک ساختار (طالود) می‌باشد و توسط یک صفحه مستطیل شکل (تیبل رو) در بالا قرار داده شده‌است.
امام هادى شباهت تامّى به پدر و جدّشان امام جواد و امام رضا داشتند. مورخان حضرت را چنينتوصيف كرده اند: گندمگون، سياه چشم، با دستانى ورزيده و سخت، چهارشانه، بابينى عقابى و دندان هاى فاصله دار، خوش صورت و بدنى عطرآميز.
چيزى كه بيش از همه در ميان مردم ايران عصر ساسانى نفاق افكنده بود امتياز طبقاتىبسيار فاصله دار و خشنى بود كه ساسانيان در ايران برقرار كرده بودند. در درجهاول، هفت فاميل بزرگ اشراف و در درجه دوم، طبقات پنجگانه امتيازاتى داشتند و عامهمردم از آن محروم بودند.