غورث
جمله سازی با غورث
غورث به طرف ياران خود رفت. پرسيدند: ما تو را ديديم كه با شمشير بالاى سر اوايستاده بودى، پس چرا او را نكشتى ؟ گف ت: خدا نگذاشت، من شمشير را بلند كردم كهبر او فرود آورم، نفهميدم چه كسى پس گردنى به من زد، بطورى كه با صورت بهزمين افتادم و شمشير نيز از دستم افتاد و قبل از آنكه من شمشير را بردارم، محمد (صلىاللّه عليه و آله ) آن را برداشت، و چيزى نگذشت كه باران قطع شد و آب باران دربيابان به جريان افتاد، و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) متوجه اصحاب خود شد وجريان را براى آنان شرح داد و اين آيه را برايشان خواند: (ان كان بكم اذى منمطر...).