غرش کردن

لغت نامه دهخدا

غرش کردن. [ غ ُرْ رِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) غریدن. آواز مهیب درآوردن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) آواز مهیب بر آوردن غریدن.

جمله سازی با غرش کردن

تنها بخش‌هایی که از فیلم مانده‌است نشان می‌دهد که دندانپزشکی به نام دکتر مکسول پین آزمایش های خونباری را روی بیمارانش انجام می‌دهد. یک بار که روی زنی می‌خواهد آزمایش کند، ساقهٔ کرفس غول‌پیکر در حال غرش کردن آشکار می‌شود. در کلیپ بعدی زن آنجا را ترک می‌کند و دکتر پین به دنبال قربانی بعدی می‌گردد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال عشق فال عشق فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت