عنفی

لغت نامه دهخدا

عنفی. [ ع ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به عنف. سخت و درشت و ستمی و ظلمی و اجباری. و بصورت مؤنث ( عنفیة ) نیز آید.
- تکالیف عنفی ( عنفیه )؛ امور اجباری و دشوار که به ظلم و ستم و جبر بر کسی وارد گردد. ( از ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

منسوب به عنف یعنی سخت و درشت و ستمی و ظلمی و اجباری

جمله سازی با عنفی

بو که از عنفی کند در تو نگاه زانکه پندارم بلطفت نیست راه