لغت نامه دهخدا
عطرپرور. [ ع ِ پ َرْ وَ ] ( نف مرکب ) عطرپرورنده:
بخندان از لب آن غنچه باغم
وزان گل عطرپرور کن دماغم.جامی ( از آنندراج ).
عطرپرور. [ ع ِ پ َرْ وَ ] ( نف مرکب ) عطرپرورنده:
بخندان از لب آن غنچه باغم
وزان گل عطرپرور کن دماغم.جامی ( از آنندراج ).
عطر پرورنده
💡 نفس تازه اش از ریاحین باغ ز بوی گلش عطر پرور دماغ
💡 بخندان از لب آن غنچه باغم وز این گل عطر پرور کن دماغم
💡 گل دیگر بچین شکفته ز باغ که کند عطر پروری دماغ