عزد

لغت نامه دهخدا

عزد. [ ع َ ] ( ع مص ) آرمیدن با زن. ( از منتهی الارب ). نزدیکی با زن.

فرهنگ فارسی

آرمیدن با زن نزدیکی با زن

جمله سازی با عزد

کرد عون دین پیغمبر به زخم تیغ تیز با جهان ملک عزدین پیغمبر گرفت
ملک عزدین آنکه چرخ بلند بدو داد اورنگ خود را کمند