عتت

لغت نامه دهخدا

عتت. [ ع َ ت َ ] ( ع اِمص ) درشتی در سخن. ( منتهی الارب ). غلظت در گفتار و جز آن. ( اقرب الموارد ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی عَتَتْ: سرپیچی کرد
معنی أَتَتْ: آمد
ریشه کلمه:
عتو (۱۰ بار)
«عَتَتْ» از مادّه «عتوّ» (بر وزن غلوّ) به معنای سرپیچی از اطاعت است.
(بضم اول و دوم) تجاوز. نافرمانی.. پیش خود خویش را بزرگ دیده و تجاوز (نافرمانی) کردند تجاور بزرگ.. ارباب لغت گفته‏اند:. بلکه در طغیان و کناره‏گیری از حق پیوسته شدند. عاتی و عاتیه: طاغی و متجاوز.. امّا قوم عاد با بادی بسیار سرد خارج از حدّ هلاک گشتند. *. حمزه و کسانی آن را بکسر عین و دیگران به ضم آن خوانده‏اند و آن در هر دو صورت به معنی فرتوتی و نهایت پیری است در صحاح و اقرب آمده: «عَتَا الشَّیخُ عِتِّیّاً: کَبُرَو وَلَّی» ظبرسی آن را خشک شدن وجود در اثر طول زمان فرموده است. غرض زکرّیا در این کلمه آنست که از پیری بفرتوتی رسیده‏ام و پیریم از حدّ تجاوز کرده امیدی بوجود فرزند در من نمی‏رود. آن در آیه. نافرمانی و طغیان است و به قولی: آن جمع عاتی است.

جمله سازی با عتت

77- (( يا اباحمزه، ان عتت بعدى لترين هذا الغلام (يعنى زيدا ابنه ) فى ناحيةمن نواحى الكوفة، مقتولا، مدفونا، منبوشا، مسلوبا، مسحوبا، مصلوبا، فى الكناسة، ثمينزل فيحرق و يدق و يذرى فى البر فشاهد ابوحمزة جميع ذلك. ))