صلاحی

لغت نامه دهخدا

صلاحی. [ص َ ] ( ص نسبی ) نسبت است به صلاح. رجوع به صلاح شود.
صلاحی. [ ص َ ] ( اِخ ) شیخ عبداﷲ افندی. وی یکی از متأخران شعرای عثمانی و مشایخ طریقت عشاقیه و از اهالی بالبکسیری است. او به سال 1130 هَ. ق. متولد شده و مدتی منشی و رئیس دفتر صدراعظم حکیم اوغلی علی پاشا بود، سپس به ادرنه عزیمت کرد و بدست شیخ جمال الدین عشاقی توبه یافت. آنگاه دیگر بار به معیت پاشای مذکور به مصر سفر کرد. هنگام بازگشت به سال 1174 به مشیخت آستانه طاهرآغا نایل شد و به سال 1197 درگذشت. چند رساله و اشعار بسیار دارد. ( قاموس الاعلام ترکی ).

فرهنگ فارسی

نسبت است به صلاح

جمله سازی با صلاحی

💡 بزهکاری اطفال و نوجوانان کتابی از جاوید صلاحی است که در سال ۱۳۵۶ منتشر و برندهٔ جایزه کتاب سال سلطنتی شد.

💡 تا هیچ صلاحی نبود در کف مظلوم خاصه شب تاریک به از گفتن: یا رب !

💡 دنیی و دین برای وصالش دهیم و جان زانرو که دل ز جمله صلاحی برای اوست

💡 توفیق، پنج‌شنبه‌ها منتشر می‌شد و هادی خرسندی، کیومرث صابری و عمران صلاحی از آخرین نویسندگان آن بودند.

💡 اینک اصحاب حرم، جرعه زنی، نزع و صلاح کو صلاحی که قدح نوشی از آن بهتر نیست

💡 من اندوهگین گشتم و از محضرش بیرون آمدم و بخود گفت: اگر نشانه ی صلاحی در من همی دید، مرا از رفتن به نزد خود و آموختن از او منع نمی کرد.