لغت نامه دهخدا
شیونگری. [ شی وَ گ َ ] ( حامص مرکب ) نوحه گری. ناله و زاری کردن:
به شیونگری گردش اندر خروش
برآرند و زی ابر دارند گوش.اسدی.رجوع به شیون شود.
شیونگری. [ شی وَ گ َ ] ( حامص مرکب ) نوحه گری. ناله و زاری کردن:
به شیونگری گردش اندر خروش
برآرند و زی ابر دارند گوش.اسدی.رجوع به شیون شود.
💡 به شیونگری گردش اندر خروش برآرند و زی ابر دارند گوش