شیخ خلیفه مازندرانی از شخصیتهای برجسته شیعه و فعالان سیاسی ایران به شمار میرود. شیخ حسن جوری، یکی از پیروان او، به همین دلیل شیخ خلیفه را به عنوان رهبر فکری جنبش سربداران در نیمه اول قرن هشتم هجری در بیهق میشناسد. او مدتی شاگرد شیخ بالوی، زاهد معروف آن زمان، بود و همچنین مدتی را در کنار شیخ علاءالدوله سمنانی گذراند. شیخ خلیفه به خراسان هجرت کرد و پس از آشنایی با خواجه غیاث الدین حموی و عدم رضایت از آموزههای او، به سبزوار بازگشت و در مسجدی به وعظ و ارشاد مردم پرداخت. منابع تاریخی به تقوای او اشاره کرده و تأثیر معنویاش بر مردم را ستایش کردهاند. ورود شیخ خلیفه به مسائل اجتماعی و سیاسی و بیان نظرات ظلمستیزانهاش، باعث شد که برخی از بزرگان و حکام خراسان به فکر قتل او بیفتند. شیخ خلیفه از ساکنان مازندران است که منابع تاریخی به تقوا و پاکدامنی او اشاره کردهاند. اطلاعاتی درباره تولد، نسب و دوران کودکیاش در دسترس نیست. در جوانی به تحصیل علوم دینی رایج آن زمان پرداخت و قرآن را حفظ کرد و در علم تجوید و ترتیل قرآن مهارت یافت. شیخ در مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دارای روحیهای جستجوگر بود و علومی که مطالعه کرده بود، نتوانست او را قانع کند و در نهایت از ادامه تحصیل منصرف شد. ظلم فرمانروایان مغول و دستنشاندههای ستمگر آنان در مازندران و فقر عمومی مردم، شیخ خلیفه را به بررسی و تحقیق درباره مسائل روز جامعهاش ترغیب کرد و او را به جستجوی راهحل از استادان و متفکران زمان خود سوق داد.
شیخ خلیفه مازندرانی
جملاتی از کلمه شیخ خلیفه مازندرانی
سرانجام در ۲۲ ربیعالاول سال ۷۳۶ هجری دشمنان شیخ خلیفه مازندرانی شبانگاه وی را در مسجد جامع حلقآویز کرده و شایع کردند که وی خودکشی کردهاست.