شکر خوردن

شکر خوردن به معنای شیرین‌کام بودن

اصطلاح شکر خوردن در لغت و ادبیات فارسی گاهی به صورت استعاری برای شیرین کام بودن و لذت بردن از زندگی به کار می‌رود. این کاربرد نشان‌دهنده حالتی است که فرد از نعمت‌ها، موفقیت‌ها یا خوشی‌های زندگی بهره‌مند می‌شود و احساس رضایت و خوشی دارد. در متون کهن، این اصطلاح گاه با کامروا بودن و برخورداری از مواهب شیرین زندگی همراه شده و حس آرامش و شادی را منتقل می‌کند.

شکر خوردن در مقام عجز یا اظهار ندامت

در کاربرد دیگر، شکر خوردن برای بیان پشیمانی شدید یا اعتراف به اشتباه به کار می‌رود. این معنا معمولاً در مقام عجز یا خطاب تحقیرآمیز به کسی استفاده می‌شود، به گونه‌ای که فرد با گفتن «شکر خوردم این حرف را زدم» نشان می‌دهد که از گفتن یا انجام کاری ندامت و نارضایتی عمیق دارد. این کاربرد به افراد امکان می‌دهد احساس ندامت و پشیمانی خود را به شکل استعاری و هنری بیان کنند و بار معنایی عاطفی و اخلاقی واژه را تقویت می‌کند.

لغت نامه دهخدا

شکر خوردن. [ ش َ ک َ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از شیرین کام بودن. کامروا بودن. در ناز و نعمت بسر بردن:
این هم ز بخشش فلک و جود عالم است
کآن را که خاک باید خوردن شکر خورد.خاقانی.|| در مقام عجز یا در خطاب تحقیرآمیز به کسی کنایه از اظهار ندامت و پشیمانی شدید است.

فرهنگ فارسی

کنایه از شیرین کام بودن در ناز و نعمت بسر بردن.

جمله سازی با شکر خوردن

تیر نی از تو بر جگر خوردن خوش‌تر آید ز نی شکر خوردن
ای مگس دور از لب یارم چور تار عنکبوت چون روی آنجا شکر خوردن مرا با خود ببر
اگر نازی کنم مقصودم آن است که در گرمی شکر خوردن زیان است
وصف لب شیرینت چون من که کند الّا هنگام شکر خوردن طوطی سخن گویت
نزاری زاصفهان خواهد به شیرین باز گردیدن که چون خسرو نمی‌یارد شکر خوردن ز محروری
مرا خوشتر ز جام عشق خوناب جگر خوردن که چون شیر از لب شیرین به شیرینی شکر خوردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال عشقی فال عشقی فال تک نیت فال تک نیت فال احساس فال احساس