شکافتگی

لغت نامه دهخدا

شکافتگی. [ ش ِ / ش َ ت َ / ت ِ ] ( حامص ) رخنه و شکاف. ( از ناظم الاطباء ). انشقاق. ترک. تراک. کفتگی. کافتیدگی. ترکیدگی. غاچ. شکاف. چگونگی چیز شکافته. ( یادداشت مؤلف ): فتاق؛ شکافتگی ابر از شعاع آفتاب. خَجَل؛ بسیار شکافتگی دامان پیراهن و زیردامان آن. لَهد؛ شکافتگی سینه شتر از آسیب و مانند آن. کَلَع؛ شکافتگی و چرک و ریمناکی پای. ( از منتهی الارب ). || شکستگی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به شکافته شود.

فرهنگ عمید

دریدگی، چاک خوردگی.

فرهنگ فارسی

رخنه و شکاف فتاق شکافتگی ابر از شعاع آفتاب.

فرهنگستان زبان و ادب

{cleavage, segmentation} [زیست شناسی-ژن شناسی و زیست فنّاوری] فرایند تقسیم شدن یاختۀ تخم که در نتیجۀ آن همۀ یاخته های اندامگان به وجود می آیند متـ. تسهیم

جمله سازی با شکافتگی

💡 عبدالکریم سروش در روایتی دیگر متذکر شده که جنازه شریعتی یک‌بار پس از مرگ در سردخانه بیمارستان و دفعه بعد پس از کالبد شکافی توسط بیمارستان ساوت‌همپتون به هنگام غسل دادن در مسجدی کوچک در لندن مشاهده کرده‌است. بنا به گفتهٔ وی جنازه شریعتی در دیدار اول کاملاً سالم و در دفعه دوم دارای شکافتگی‌های متعدد ناشی از کالبد شکافی بوده‌است و بیمارستان علت مرگ وی را طبیعی اعلام کرده‌است.

💡 در این روش می‌توان از طریق میزان احساس میدان به وسیلهٔ هسته یک اتم، شکافتگی‌های حاصل از اتم‌های مجاور در طیف را در یافت.

💡 این شکافتگی‌ها نشان‌دهندهٔ الگوی ساختاری پیچیده‌ای هستند که می‌توان از طریق آن‌ها به چینش اتم‌ها در یک مولکول پی برد.