شهر پناه

لغت نامه دهخدا

شهرپناه. [ ش َ پ َ ] ( اِ مرکب ) حصار. بارو و حصاری که دور شهر برای محافظت آن بنا کنند. ( ناظم الاطباء ). شهربند. ( آنندراج ). || استحکاماتی که در اطراف حصار قلعه برپا نمایند. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

شهر بند حصار

جمله سازی با شهر پناه

در سال ۱۰۳۷ قمری، شاه عباس، امام‌قلی خان (بیگلربیگی فارس) را مأمور تصرف بصره کرد. امام‌قلی خان با سپاه بزرگی به‌سوی بصره شتافت. اهالی بصره سر به اطاعت گذاشتند و عثمانیان از ترس به قلعهٔ شهر پناه بردند. در این زمان خبر فوت شاه عباس و انتشار آن میان قزلباشان باعث شد سپاه صفوی از بصره عقب‌نشینی کند.
چارچوب اصلی دکامرون را هفت زن و سه مرد تشکیل می‌دهند، که برای گریز از بلای طاعون، فلورانس را ترک کرده به خانه‌های ییلاقی اطراف شهر پناه می‌برند و در آن جا برای این که ذهن خود را از این واقعه منحرف کنند به قصه‌گویی برای یکدیگر می‌پردازند و چون خُلق و خوی داستانگویان متفاوت است داستان‌ها دارای گیرایی و تنوع بسیار است و از مجموع آن‌ها اوصاف شاعرانه، عبرت‌آموز و غم‌انگیز اما لطیف و شاعرانه فراوان به چشم می‌خورد. چون نویسنده واقف به روح بشری و اشخاص داستان بوده، همه قهرمان‌های آن زنده و پر از شور زندگی هستند حتی جانوران داستان‌های دکامرون.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
شیمیل یعنی چه؟
شیمیل یعنی چه؟
ضامن یعنی چه؟
ضامن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز