لغت نامه دهخدا
شهرپناه. [ ش َ پ َ ] ( اِ مرکب ) حصار. بارو و حصاری که دور شهر برای محافظت آن بنا کنند. ( ناظم الاطباء ). شهربند. ( آنندراج ). || استحکاماتی که در اطراف حصار قلعه برپا نمایند. ( ناظم الاطباء ).
شهرپناه. [ ش َ پ َ ] ( اِ مرکب ) حصار. بارو و حصاری که دور شهر برای محافظت آن بنا کنند. ( ناظم الاطباء ). شهربند. ( آنندراج ). || استحکاماتی که در اطراف حصار قلعه برپا نمایند. ( ناظم الاطباء ).
شهر بند حصار
💡 در سال ۱۰۳۷ قمری، شاه عباس، امامقلی خان (بیگلربیگی فارس) را مأمور تصرف بصره کرد. امامقلی خان با سپاه بزرگی بهسوی بصره شتافت. اهالی بصره سر به اطاعت گذاشتند و عثمانیان از ترس به قلعهٔ شهر پناه بردند. در این زمان خبر فوت شاه عباس و انتشار آن میان قزلباشان باعث شد سپاه صفوی از بصره عقبنشینی کند.
💡 چارچوب اصلی دکامرون را هفت زن و سه مرد تشکیل میدهند، که برای گریز از بلای طاعون، فلورانس را ترک کرده به خانههای ییلاقی اطراف شهر پناه میبرند و در آن جا برای این که ذهن خود را از این واقعه منحرف کنند به قصهگویی برای یکدیگر میپردازند و چون خُلق و خوی داستانگویان متفاوت است داستانها دارای گیرایی و تنوع بسیار است و از مجموع آنها اوصاف شاعرانه، عبرتآموز و غمانگیز اما لطیف و شاعرانه فراوان به چشم میخورد. چون نویسنده واقف به روح بشری و اشخاص داستان بوده، همه قهرمانهای آن زنده و پر از شور زندگی هستند حتی جانوران داستانهای دکامرون.