لغت نامه دهخدا
سینه سوزی. [ ن َ / ن ِ ] ( حامص مرکب ) آزردگی. رنج. جفا. ( ناظم الاطباء ).
سینه سوزی. [ ن َ / ن ِ ] ( حامص مرکب ) آزردگی. رنج. جفا. ( ناظم الاطباء ).
آزردگی و رنج و جفا
💡 هر که را در سینه سوزی معنوی ست عاشق روی جهان آرای تست
💡 خروشان بود از اینسان چند روزی ز دل میکرد آه سینه سوزی
💡 گرت چیزی نخواهد بود روزی نباشد روزیت جز سینه سوزی
💡 نبود از شک تاب سینه سوزی اجازت داد بر آتش فروزی
💡 دل چیست درون سینه سوزی و تفی تن چیست غم و رنج و بلا را هدفی