سیم کش

سیم‌کش یک ترکیب اضافی است که از دو جزء سیم به‌معنای مفتول و کش به‌معنای کشنده یا جرار تشکیل شده است. این ترکیب در فرهنگ‌های معتبر تاریخی مانند برهان قاطع و انجمن آرا ثبت شده و به‌عنوان یک اصطلاح فنی به کار رفته است. بر پایه‌ی این منابع، سیم‌کش به فردی گفته می‌شود که حرفه‌اش کشیدن مفتول از فلزات گوناگون است. حرفه‌ی سیم‌کشی محدود به یک نوع فلز خاص نیست و شامل کار بر روی انواع فلزات از جمله طلا، نقره، آهن و دیگر فلزات می‌شود. بنابراین، سیم‌کش استادی است که در کشیدن مفتول از هر جنسی تخصص دارد. علاوه بر این، در برخی منابع مانند ناظم‌الاطبا به سازنده‌ی تار گلابتون نیز سیم‌کش اطلاق شده است که نشان‌دهنده‌ی گستردگی کاربردی این عنوان شغلی است. با توجه به تعاریف ارائه شده، می‌توان نتیجه گرفت که سیم‌کش یک عنوان شغلی سنتی و تخصصی در حوزه‌ی فلزکاری بوده که با تبدیل شمش یا قطعات فلز به مفتول‌های نازک سر و کار داشته است. این حرفه در صنایع دستی و تولید مصنوعات فلزی، به‌ویژه در ساخت زیورآلات و نخ‌های تزئینی مانند گلابتون، نقش بسزایی ایفا می‌کرده است.

لغت نامه دهخدا

سیم کش. [ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) ( از: سیم، مفتول + کش، کشنده، جرار ). ( حاشیه برهان چ معین ). استاد مفتول کش اعم از آنکه مفتول طلا، نقره، آهن و امثال آن بکشد. ( برهان ). مفتول کش. ( انجمن آرا ). مفتول کش خواه مفتول نقره باشد و یا طلا و یا آهن. ( ناظم الاطباء ). کسی که تار گلابتون سازد. ( آنندراج ):
بچهره زر و اشک چو سیم خویش خوشم
که یاد میدهد از گلعذار سیم کشم.سیفی ( از آنندراج ). || کسی که اموال مردم را بکشد و زرها را بگیرد. ( آنندراج ). گیرنده و کشنده اموال. ( فرهنگ رشیدی ). کنایه از مردم جرار و چیزی گیرنده و چیزی واکننده و جرکننده باشد. ( برهان ):
بس زر رخسارکان دریاکشان سیم کش
بر صدف گون ساغر گوهرفشان افشانده اند.خاقانی.|| ( ن مف مرکب ) سیم کشیده. که تارهای سیم در آن کشیده باشند.
سیم کش. [ ک ُ] ( نف مرکب ) ( از: سیم، نقره + کش، کشنده، قاتل ). ( از حاشیه برهان چ معین ). کنایه از مسرف و بوالفضول. ( آنندراج ). بسیار خرج کننده. ( فرهنگ رشیدی ). متلف سیم. ( غیاث اللغات ). کنایه از مردم مسرف و بسیار خرج کننده. ( برهان ):
ازپس کنیت سگی چیست بشهر نام ما
دردکش ملامتی سیم کش قلندری.خاقانی.سیم کشانی که بزر مرده اند
سکه این سیم بزر برده اند.نظامی.سیم کشان کآتش زر کشته اند
دشمن خود را به شکر کشته اند.نظامی ( مخزن الاسرار ص 135 ).|| ( ن مف مرکب ) طالب مال و اسباب و نگاهدارنده. ( برهان ). کنایه از طالب دنیا چه گویااو کشته و عاشق سیم است. ( آنندراج ). به این معنی ظاهراً بفتح کاف است. ( حاشیه برهان چ معین ).

فرهنگ عمید

۱. کسی که سیم های برق یا تلفن یا تلگراف را از جایی به جای دیگر می کشد و مرتب می کند.
۲. (اسم ) [قدیمی] آلتی که زرگر با آن مفتول طلا و نقره می سازد.

فرهنگ فارسی

کنایه از مسرف و بوالفضول. بسیار خرج کننده.
آن که در خرج پول افراط کند مسرف.

جمله سازی با سیم کش

حریف سیم کش باید، که در سیمین بران پیچد که وصل یار سیمین بر نیابی جز به زر بازی
عالم نقره دید کو باده کش است و سیم کش بر سر خاک حکم او کرد چو آب، زر روان
زهی سخاوت دست تو سیم کش چون صبح زهی سماحت طبع تو زرفشان چون خور
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال امروز فال امروز فال فنجان فال فنجان فال ای چینگ فال ای چینگ فال عشق فال عشق